نسبت میان آگاهی و آزادی در فلسفه هگل

thesis
abstract

مسئله شناخت و به تبع آن نظریه ی شناخت ، هماره مسئله ای مهم برای اذهان فلسفیِ فیسلوفانی بوده است که بر آن بوده اند تا با مواجهه با جهان واقعیت بیرون فرایند شناسایی و تعامل آن را با ذهن یا سوژه ی اندیشنده دریابند. لذا در فرایند شناخت همواره با دو سوی «واقعیت» موجود و ذهن کنشگرِ آماده برای شناسایی روبه روییم. از این لحاظ ، شناخت واقعیت، نحوه و نوع شناخت آن درنهایت بستگی به درک صریح واقعیت دارد . بنابراین به نظر می رسد در فرایند شناخت آنچه مقدم بر شناخت می گردد همانا مسئله هستی شناختی واقعیت موجود است.به عبارت دیگر تاریخ فلسفه همانا تعامل سوژه ی اندیشنده با جهان بیرون بوده است. به نظر هگل فیلسوفان همواره میان شناخت و واقعیت فاصله انداخته اند و از این رو شناخت را چونان ابزار و رسانه ای به منظور دستیابی به حقیقت و واقعیت در نظر گرفته اند.هگل با نقد این نگرش ها بر آن است تا با در نظر داشتِ شناخت به مثابه علم به تعریفی نوین از آن دست یابد.او با رد دو پاره ساختن واقعیت موجود از سوی کانت به دو حوزه ی پدیداری و ناپدیداری،گذار شناخت از مرحله آگاهی طبیعی تا دستیابی به شناخت مطلق را که از ابتدابا امر مطلق سرو کار دارد ،ممکن می سازد. در این میان آزادی خود را به مثابه مقوله ای بنیادین در فرایند مسیر آگاهی تثبیت می کند.اینکه هگل را فیلسوف آزادی لقب داده اند به این معنا است که آزادی در ذات و کنه تفکر او قرار گرفته است و حذف این مقوله از تفکر او به معنای طرد و نفی فلسفه ی او خواهد بود.هگل آزادی را عالی ترین و والاترین محتوا و مضمونی می داند که هر سوژه یا کنشگری می تواند آن را در خود به وجود آورد؛ به عبارت دیگر هگل منزل گاه و سرنوشت نهایی روح را آزادی می داند، بنابراین آنگاه که روح در مراحل گذار آگاهی ره می پوید، منزل به منزل با آزادی مواجه می گردد و هرآینه در می یابد که در رویارویی با اشکال مختلف آگاهی میان او و آزادی هیچ امر بیگانه ای وجود نخواهد داشت. لذا آزادی همانا خودآگاهی است به این معنا که دستیابی به آزادی واقعی برای انسان میسر نمی شود مگر با وقوف به این امر که جهان همانا خود اوست. هدف اصلی هگل نشان دادن این است که آزادی عبارت است از گذر آگاهی به خودآگاهی و سپس نایل شدن به دانش مطلق که در آن به جهان به مثابه خود نگریسته می شود. پرسش بنیادین در این پژوهش همانا چگونگی نمود این مفهوم آزادی در خلال گذر ازمنزلگاهای متعدد آگاهی تا شناخت مطلق است.

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

نسبت میان آزادی و تکلیف در فلسفه سیاسی هگل

آنچه در این رساله مورد بررسی قرار می گیرد نحوه ای است که طی آن هگل آزادی را طبقِ فلسفه ی خود صورت بندی می کند. ردگیری چگونگی انجامِ این کار توسطِ هگل با تکیه بر دو اثر او یعنی پدیدارشناسی روح و فلسفه ی حق انجام می گیرد. در این رساله چنین می آید که هگل در پدیدارشناسی روح، پس از بررسی اشکالِ مختلف آزادی- به ویژه پس از قسمتِ خودآگاهی- همه ی اشکالِ آزادیِ دوره های مختلف را رد می کند. او ادعا می کند که هم...

نسبت نظریه عدالت راولز با فلسفه حق هگل

جان راولز نظریه عدالت خویش را اساسا در تقابل مستقیم با نظریه فایده گرایی شکل داده است زیرا معتقد است فایده گرایی آماده است تا آزادی و عدالت را برای تامین منفعت و سعادت افراد جامعه قربانی کند. راولز به منظور ارائه نظریه ای که از آفات فایده گرایی و به ویژه فردگرایی افراطی آن بری باشد ضروری می بیند تا راهکارها و مفاهیم اساسی فلسفه حق هگل را از نو مورد بازخوانی قرار دهد زیرا هگل نیز در زمانه خود و ...

full text

نسبت نظریه عدالت جان رالز با فلسفه اخلاق کانت و فلسفه حق هگل

پس از کتاب معروف کارل پوپر در زمینه فلسفه سیاسی و در حمایت از آموزه­های لیبرال با عنوان «جامعه باز و دشمنانش»، مشهورترین نظریه از جان رالز، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه‌ هاروارد است که در کتابی با عنوان «نظریه‌ای در باب عدالت» در سال 1971 منتشر شد. این کتاب دربرگیرنده مقالات چندی است که نهایتاً به شکل یک کتاب عرضه شده و مخاطبان پرشماری در دانشگاه و مجلات تخصصی، به ویژه در کشورهای انگلیسی زبان یافته...

full text

وجه اومانیستی فلسفه هگل

هگل از فلاسفه بزرگ دوران روشنگری است که اصول تفکر وی در جهت تحکیم مبانی و پایه های تمدن جدید غربی بوده و در باطن خود اومانیستی است وجه اومانیستی فلسفه هگل را می توان در دو اصل زیر خلاصه نمود 1- اصالت سوژه که بنیاد فلسفه هگل بر آن استوار بوده و در پی مطلق کردن انسان است 2- مرگ (غیبت) خدا در کل فلسفه هگل دو چند سخن از خداست اما خدا غایب است یعنی وقتی به ایده مطلق می رسیم خدا را بشری کردیم و خ...

full text

فلسفه سیاسی هگل و مدرنیته

فلسفه هگل چهرهای ژانوسی دارد هم فلسفهای متافیزیکی است و هم سکولار. او بهدنبال تئوریزه کردن شرایط زمانه خود است و از اینروست که به مدرنیته و پیامدهای آن توجهی ویژه دارد. مدرنیته از رنسانس آغاز شد و بر شاخصهایی چون خردگرایی، تفکر انتقادی، اندیشه ترقی، افسونزدایی، تفرد، پرهیز از پیشداوری استوار بود. تمرکز این مقاله بر اهمیت و نقش فلسفه سیاسی هگل در مدرنیته است، لذا میکوشد تا جایگاه اندیشه هگل ...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023